خاربستی که دور دیوار باغ و مزرعه کنند. پرچین. (فرهنگ فارسی معین). پرچین بود که بر سر دیوار کنند. (یادداشت مؤلف). پرچین دیوار باشد. (اسدی) : تا نکردی خاک رابا آب تر چون نهی فلغند بر دیوار بر؟ طیان. سیم به منقار غلبه، صبر نماندم غلبه پرید و نشست (از) بر فلغند. ابوالعباس. ، جا و محل خطرناکی را هم گفته اند از دریا که کشتی را در آن خطر عظیم است، و آن را به عربی فم الاسد خوانند. (برهان)