جدول جو
جدول جو

معنی فغستان

فغستان(فَ غِ)
بتخانه. بتکده. (برهان) (فرهنگ فارسی معین) ، حرمسرای پادشاهان را نیز گویند. (برهان) :
نیارم فغستان خاقان برنج
سپارید هرچ ایدرش هست گنج.
اسدی.
فغستان خاقان و گنج ایدر است
بدان گر دهیم این ز ما درخور است.
اسدی.
شه چین جدا با فغستان و رخت
همی رفت با پیل و با تاج وتخت.
اسدی.
، کنایه از خوب صورتان و صاحب حسنان هم هست. (برهان). یار. دلاّرام. محبوبه. (فرهنگ فارسی معین) :
فرستش بسوی شبستان خویش
بر خواهران و فغستان خویش.
فردوسی
لغت نامه دهخدا