معنی فطسه فطسه(فَ سَ) یکی از فطس. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). حب الاس. (فهرست مخزن الادویه). رجوع به فطس شود، پوست جانور مرده. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، مهره ای که بدان زنان مردان را بند کنند. (منتهی الارب) لغت نامه دهخدا