معنی فضه
- فضه(فِضْ ضَ)
- سیم. ج، فضض. (منتهی الارب). عنصر معروف سپیدی است که نزدیکترین فلزات به طلاست و از آن انواع سکه و زیورها و ظروف سازند. (از اقرب الموارد). رجوع به نقره شود، زمین سنگلاخ سوختۀ بلند. (منتهی الارب). ج، فضض، فضاض. (از اقرب الموارد) ، حقوقی بود که در زمان صفویه در بنادر خلیج فارس از کشتیها گرفته می شد. (یادداشت مؤلف)
