معنی فریش فریش(فِ) ممال فراش. گستردنی. فرش. (فرهنگ فارسی معین) : از نمودار خانه تا به فریش کرده همرنگ روی گنبد خویش. نظامی. ، رختخواب. بستر. (فرهنگ فارسی معین) : ز خوبانی که درخورد فریشند ز عالم در کدامین بقعه بیشند؟ نظامی. رجوع به فراش شود لغت نامه دهخدا