فریب دادن. فریفتن. گول زدن: بفریباندهر روز دلم را به سخن آن سراپای فریبندگی و مفتعلی. فرخی. مبادا که وقتی او را بفریبانند و بدو نمایند که ایشان دوستان ویند. (تاریخ بیهقی). چندانکه دست در رود زر بذل کنند و گروهی را بفریبانند. (تاریخ بیهقی). همیشه از ایشان برحذر می باشد که مبادا وقتی او را بفریبانند. (تاریخ بیهقی)