معنی فریاد افکندن فریاد افکندن (دِ تَ) سر و صدا براه انداختن: فریاد سعدی در جهان افکندی ای آرام جان چندش بفریاد آوری باری بفریادش برس. سعدی لغت نامه دهخدا