معنی فروگستردن فروگستردن (دِ بَ کَ دَ) پهن کردن. بر زمین گستردن: ز قرقوبی به صحراها فروافکنده بالشها ز بوقلمون به وادی ها فروگسترده بسترها. منوچهری. از آن پس زند شاخ و برگ آورد دهد بار و سایه فروگسترد. اسدی. رجوع به گستردن شود لغت نامه دهخدا