معنی فروگراییدن فروگراییدن (دِ بَ تَ) به سفل میل کردن. (یادداشت مؤلف). به پایین گراییدن، ته نشین شدن. رسوب کردن: ماه بسبب گرانی و غلیظی سکون جوید و فرومیگراید. (ذخیرۀ خوارزمشاهی) لغت نامه دهخدا