معنی فروگذاشته
- فروگذاشته (بِ زَ / زِ / زُ / بِزْ دَ /دِ)
- مهمل. معطل. ضایع. (یادداشت بخط مؤلف) ، ترک گفته. متروک. (یادداشت بخط مؤلف) : لشکر خویش بیافت پراگنده و برگشته و وی را فروگذاشته. (تاریخ بیهقی) ، فراموش شده:
حکایت شب هجران فروگذاشته به
بشکر آنکه برافکند پرده روز وصال.
حافظ.
رجوع به فروگذاشتن شود
