جدول جو
جدول جو

معنی فروق

فروق
(دَ)
پیش آمدن کسی را دو راهه. (منتهی الارب). پیش آمدن دو راه کسی را و پرسیدن او که کدام راه را رود. (از اقرب الموارد) ، رمیدن شتر ماده و خر و برجستن از درد زه. (منتهی الارب). گرفتن مخاض ناقه را و رمیدن و برجستن، واضح شدن امری کسی را. (از اقرب الموارد) ، خداوند خسته پاره گردیدن، سرگین انداختن مرغ. (منتهی الارب) ، توضیح دادن امری را برای کسی. (از اقرب الموارد) ، فریقه خورانیدن زن را. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، توجه کردن کسی کاری را و یافتن راه آنرا. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا