معنی فرو رهاکردن فرو رهاکردن(دَ تَ / تِ دَ) افگندن. (یادداشت بخط مؤلف). انداختن و ساقط کردن. (ناظم الاطباء) ، فروهشتن. (یادداشت بخط مؤلف). انداختن پرده حجاب و جز آن. (ناظم الاطباء). رجوع به فروهشتن شود لغت نامه دهخدا