جدول جو
جدول جو

معنی فرنج

فرنج(فُ رُ)
خرطوم. لفج. پوزه. (یادداشت به خط مؤلف). پیرامون و اطراف دهان. (برهان) (اسدی) :
سر فروبردم میان آبخور
از فرنج منش خشم آمد مگر.
(از کلیله و دمنۀ رودکی).
، شاخ بزرگی که چون آن را ببرند شاخهای کوچک از اطراف آن برآید. (برهان)
لغت نامه دهخدا