شیرازی. نامش صفربیک و مردی سیاح، درویش منش و قلندرمشرب بوده است. در مراتب الفاظ چندان تتبعی نداشته وبرحسب طبع غزلی موزون می سروده است. از آثار اوست: در روزگار هرکه عزیز است خوار تست این حکم تازه ای است که در روزگار تست چون من ز جور خویش مرنجان رقیب را گر دشمن من است ولی دوستار تست. و از غزل دیگرش: گفتم روم که چشمت مایل به خواب ناز است بگشود زلف و گفتا بنشین که شب دراز است. (از مجمعالفصحاء ج 2 ص 382)