نزدیک شدن: رسیدند زی شهر چندان فراز سپه خیمه زد بر نشیب و فراز. رودکی. ... فرازرسید آن حال دید، خیره گشت. (مجمل التواریخ و القصص) ، فرارسیدن: چو هنگام حاجت رسیدی فراز به آن در جهان دست کردی دراز. نظامی. چونکه وقت بها رسید فراز گونه گونه بهانه کرد آغاز. نظامی. رجوع به فرا و فرارسیدن شود، فراهم آمدن و پدید آمدن. پیدا شدن: چون زمانی بر آن کشید دراز لشکر از هر سویی رسید فراز. نظامی. رجوع به فراز شود