جدول جو
جدول جو

معنی فراخیدن

فراخیدن
(مَ کَ تَ)
موی در بدن برخاستن و راست ایستادن. (برهان). فراشیدن. افراشیدن. فراخه. فراشه. اقشعرار. (یادداشت بخط مؤلف) ، از هم جدا کردن. (برهان). رجوع به فراخه شود
لغت نامه دهخدا