جدول جو
جدول جو

معنی فدرنگ

فدرنگ
(فَ رَ)
چوبی گنده و سطبر و قوی که در پس کوچه اندازند تا درگشوده نگردد، چوبی که گازران بر جامه زنند و جامه را بدان تاب دهند. (برهان) :
پای بیرون منه از پایگه دعوی خویش
تا نیاری به در کون فراخت فدرنگ.
خطیری (از لغت فرس).
، چوبی که دقاقان جامه بدان کوبند و در خانه ها زنان به رخت و پوشیدنی و غیره زنند و تاه کنند و آن را جندره و رختمال خوانند، کنایه از قرمساق و دیوث هم هست، به زبان ماوراءالنهر خوردنی و طعامی باشدکه در دستمالی بسته از جایی به جایی برند، دستور. (برهان)
لغت نامه دهخدا