جدول جو
جدول جو

معنی فاسد

فاسد
(سِ)
تبه. (منتهی الارب). معیوب. تبه. خراب. (ناظم الاطباء) :
بس ای خاقانی از سودای فاسد
که شیطان میکند تلقین سودا.
خاقانی.
رجوع به فساد و ترکیبات فاسد شود.
، زبون، گندیده. گمراه، سرکش و شریر، ناچیز، باطل، سست و بیقوّت، معطل. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا