معنی فارغ گشتن فارغ گشتن (دُ کَ دَ) فارغ شدن. آسوده شدن: محوشد پیشش سؤال و هم جواب گشت فارغ از خطا و از صواب. مولوی. و رجوع به فارغ شدن شود لغت نامه دهخدا