ابرقوهی. از شاعران یزد بود. آیتی در آتشکدۀ یزدان گوید: شرح حال اودر دست نیست، ولی اشعاری از او آورده است. نصرآبادی در تذکرۀ خود او را میر غیاثا ابن میرزا هادی برادر میر برهان ابرقوهی ذکر کرده است، و گوید: وی و پدرو عموی او همه شاعر و از بزرگان ابرقوه بودند. صاحب صبح گلشن (ص 300) وی را غیاث الدین آورده، گوید: او برادرزادۀ میر برهان ابرقوهی است - انتهی. غیاث در اوایل جوانی در ابرقوه درگذشت و این اشعار از اوست: خموشی شب هجران ز بیوفایی نیست که ناله را به لبم قوت رسایی نیست دل شکستۀ ما را شراب کرده علاج شکست توبه من کم ز مومیایی نیست. و نیز گوید: جام می از توبه ام تکلیف استغفار کرد خندۀ مینا ز خواب غفلتم بیدار کرد. همچنین گوید: در سرم باز آتشی از عشق آن دلبر گرفت باز عشقش گرمی دیرینه را از سر گرفت. رجوع به تذکرۀ نصرآبادی صص 301-302 و الذریعه ذیل ’دیوان غیاث ابرقوهی’ شود