جدول جو
جدول جو

معنی غور کردن

غور کردن
(دَ بُ دَ)
کوشش تمام کردن و بنهایت چیزی رسیدن. دقت کردن در کاری. به دقت مورد رسیدگی قرار دادن. استقصاء. تقصی:
در مقامی که غور باید کرد
قطره و بحر بیکرانه یکی است.
صائب (از انجمن آرا) (از آنندراج).
، غور کردن جراحت، عمیق شدن جراحت و عمق پیدا کردن: و در وقت قاآن، توراکیا خاتون را با جماعتی از اصحاب حضرت کینه ای در احنای سینه متمکن گشته بود و آن جراحت غور کرده. (جهانگشای جوینی چ لیدن ج 1 ص 196)
لغت نامه دهخدا