زیبارویی که دهان وی بسان غنچۀ گل باشد. کنایه از معشوق و معشوقه. (از ناظم الاطباء). از اسماء محبوب. (آنندراج) : کشت مرا دلش به کین، هست لبش گوا بر این خامشی گواه بین، غنچه دهان کیست او. خاقانی (دیوان چ سجادی ص 658). غنچه دهان من بیا تنگدلی من ببین بی تو چگونه زنده ام سنگدلی من ببین. امیرخسرو (از آنندراج)