معنی غنچه خسپیدن
- غنچه خسپیدن (دَ دَ)
- بمجاز خفتن کسی در حالی که دست و پای خود را جمع کرده باشد و این در وقت تأمل و تفکر باشد. (از بهار عجم) (آنندراج). غنچه نشستن:
آه میدزدد نفس در سینۀافگار من
غنچه میخسپد نسیم صبح در گلزار من.
صائب (از آنندراج).
رجوع به غنچه نشستن شود
