معنی غمیل
- غمیل (غَ)
- پوست تر خورش داده در تک چیزی نهاده تا پشم بریزد. (منتهی الارب) (آنندراج). پوستی که آن را تباه کنند، یا پوستی که آن را در زیر پوششی نهند تا پشم آن بریزد. معمول. (اقرب الموارد) ، گیاه نصی درهم روییده. (منتهی الارب) (آنندراج). گیاه نصی که برهم نشیند. المتراکب من النصی. (اقرب الموارد)
