جدول جو
جدول جو

معنی غمری

غمری
(غُ)
مرکّب از: غمر + یاء مصدری، ناآزموده کاری. ناآزمودگی. ناشیگری، غافل و نادان بودن. گول و احمق بودن. گولی. رجوع به غمر شود:
هر آن کس که دارد روانش خرد
جهان را به غمری همی نسپرد.
فردوسی.
فرستادۀ شهریاران کشی
بغمری کشد این و بیدانشی.
فردوسی
لغت نامه دهخدا