معنی غلمچ
- غلمچ (غِ مِ)
- جنبانیدن انگشتان باشد در زیر بغل و پهلوی آدمی تا به خنده افتد. غلغچ. (از برهان قاطع). غلملج. غلملیچ. غلغلیچ. غلغلیچه. (برهان قاطع). غلغلک. غلغلی:
مکن غلمچ مرااز بهر خنده
که چشم از بهر تو در گریه دارم.
قریع الدهر (از جهانگیری) (آنندراج)
