جدول جو
جدول جو

معنی غریو کردن

غریو کردن
(دَ بَ تَ)
بانگ و فریاد برآوردن. غریو برزدن. غریو برکشیدن. غریو داشتن. رجوع به غریو شود: بچه را به صحرا انداختم، به سوی مادر بدوید و غریو کردند و هر دو برفتند سوی دشت. (تاریخ بیهقی).
جملگی نقش دیو میکردند
پس ز بیمش غریو میکردند.
سنائی
لغت نامه دهخدا