معنی غریو برزدن غریو برزدن (دَ کَ دَ) بانگ و فریاد برآوردن. شور و غوغا کردن. غریو برآوردن. غریو برکشیدن. رجوع به غریو شود: سپهدار کاکوی برزد غریو به میدان درآمد به مانند دیو. فردوسی لغت نامه دهخدا