جدول جو
جدول جو

معنی غرقه کردن

غرقه کردن
(دِ گَ دَ)
غرق کردن. در آب فروبردن. تغریق. اغراق. (منتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی) (ترجمان القرآن ذیل اغراق) :
بر آن بادپایان با آفرین
به آب اندرون غرقه کردند زین.
فردوسی.
، فروبردن در آب و خفه کردن:
قوم فرعون همه را در تک دریا راند
آنگهی غرقه کندشان و نگون گرداند.
منوچهری.
وز خلق چون تو غرقه بسی کرده ست
این بحر بیکرانه و بی معبر.
ناصرخسرو.
از بحر غرقه کردن و سوز مخالفت
با هم موافقند به طبع آب و نار تیغ.
مسعودسعد
لغت نامه دهخدا