گاوآهن (ازثعالبی) ثعالبی قصۀ ’گنج گاو’ را چنین روایت میکند کشاورزی مزرعۀ خود را بوسیلۀ دو گاو شیار میکرد، ناگاه خیش گاوآهن که به فارسی غباز خوانند، در ظرفی پر از مسکوک زر فروشد. کشاورز به بارگاه پادشاه رفت و واقعه را عرض کرد شاه فرمان داد تا آن کشت زار را کندند و مالی که در آن بودبیرون کشیدند، صد کوزۀ پر سیم و زر و گوهر بدرآمد که مهر اسکندر داشت... (ترجمه تاریخ ایران در زمان ساسانیان کریستنسن چ 2 ص 486). رجوع به غبازه شود