جدول جو
جدول جو

معنی غایم کردن

غایم کردن
(وَ تَ)
در تداول بعضی نقاط سواحل دریای خزر، قایق. کرجی. بلم. فقه. طراده. زورق. قارب. لتکه. غراب
لغت نامه دهخدا