ننگ داشتن. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). عیفان. رجوع به عیفان شود، ناپسندیدن و ناخوش داشتن طعام و شراب را و نخوردن آنرا. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). عیفان. عیاف. رجوع به عیفان و عیاف شود، ترک گفتن آب در حالی که هنوز تشنه باشد. (از اقرب الموارد). عیاف. عیفان، گرد آب یا مردار گردیدن مرغ و فرودآمدن خواستن. (از منتهی الارب). بمعنی عوف است. (از اقرب الموارد). رجوع به عوف شود