جدول جو
جدول جو

معنی عولک

عولک
(عَ لَ)
گردانیدگی است وقت کلام. (منتهی الارب) (آنندراج). لجلجه ای است در زبان. (از اقرب الموارد). گردانیدگی سخن در دهان و لجلجه در لسان. (ناظم الاطباء) ، رگ رحم. (منتهی الارب) (آنندراج). رگ زهدان. (ناظم الاطباء). رگی است در رحم گوسفند. (از اقرب الموارد). ج، عوالک. (منتهی الارب) ، رگ باریک و پنهان در گوشت فرج اسب و گوسفند و خر. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). رگی است پنهان در داخل بظارۀ اسب و خر و گوسفند. (از اقرب الموارد) ، بظر. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا