جدول جو
جدول جو

معنی عوق

عوق(عُوْ وَ)
جمع واژۀ عائق. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به عائق شود، بازدارنده مردم رااز حاجت خود، و یا جبان و ترسو و بددل. (از اقرب الموارد). و رجوع به منتهی الارب و ناظم الاطباء شود، آنکه پیوسته امور او را از نیاز بازدارد. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، هرکه بهر کار آهنگ نماید، بکند او را. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا