مرد بازدارنده از نیکی و حاجت، و درنگی کننده و بر درنگ دارنده و مانع و بازدارنده از هر چیزی. (منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء). عائق. (اقرب الموارد) ، بددل. (منتهی الارب) (آنندراج). مرد بددل و ترسو. (ناظم الاطباء). جبان. (اقرب الموارد) ، آنکه پیوسته امور، او را از نیاز او بازدارد. (منتهی الارب) (آنندراج). آنکه پیوسته کارها او را از نیاز و حاجت خود بازدارد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، هرکه بهر کار آهنگ نماید، بکند او را. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). آنکه هر کاری را قصد کند، انجام دهد. (از اقرب الموارد) ، رجل عوق، مرد درنگ کننده در مورد یارانش، زیرا امور او را از حاجتش بازمیدارد. (از اقرب الموارد)