مخفف عنان تازنده. عزیمت کننده بتندی. رونده بسرعت. - عنان تاز کردن، سوار کردن. (از آنندراج). - ، تاختن. عزیمت کردن بسرعت. رفتن بشتاب. روی آوردن بتندی یا بقصد حمله: جریده بهر سو عنان تاز کن بهشیارمغزی نظر باز کن. نظامی (از آنندراج). - عنان تاز گشتن، عزیمت کردن بتندی. رفتن بسرعت. روی آوردن بشتاب. تاختن: ازو کار مقدس چو با ساز گشت سوی ملک مغرب عنان تاز گشت. نظامی