علاءالدین شیخ الاسلام. نعمان ثانی و کان معانی و منبع علوم شریعت و مطلع خورشید حقیقت و آفتاب فلک فضل و بزرگواری و آسمان مجد و نیکوکاری و معمار دیار علم و معیار دینار حلم، اگر چه بکمال بزرگی مشهوربود فاما از قصد فلک غدار رنجور بود. مدتی مدید در خوارزم شهربند شد و من سعادت خدمت او در آنجا دریافتم و از او اجازت احادیث ستدم و در خدمت او روزی چند فواید اقتباس کردم و کمال قدر و بزرگی او از آن برتراست که کسی او را بشعر نسبت کند یا او را بدان مباهات بود اما شاید که بجهت تشحیذ خاطر وقتی نفثه المصدوری پرداخته است و این رباعی از وی روایت کرده اند: یا رب من تشنه جام خون چند کشم بار ستم طاس نگون چند کشم از بهر دو لقمه نان که هم دادۀ تست من منت هر ناکس دون چند کشم. واین رباعی هم از وی نقل کرده اند در آن وقت که بخوارزم رفت: حالی باری بر آتشم تا چه شود خاکی است همیشه مفرشم تا چه شود بر ناخوشی دهر خوشم تا چه شود تو میکن (میکش) من همی کشم تا چه شود. و در قصبۀ کاریز در جوار مشهد طوس خانقاهی است بر دیوار آن خانقاه قصیده ای تازی در مدح خاندان نبوت نوشته و تخلص بعلی بن موسی الرضاء (ع) کرده بر قافیت میم چون ایراد اشعار تازی تکفل نکرده ایم بر این اقتصار افتاد. (لباب الالباب ج 1 ص 209 و 210) هدایت در ریاض العارفین آرد: حارثی مروزی. فاضلی دانشور و شیخی معرفت گستر، مدتها در مرو و بلخ شیخ الاسلامی کرده از محبان صدق اندیش و سخن سنجان مدحت کیش اهل بیت رسالت و حضرات أئمۀ معصومین (ع) بوده و از همگنان گوی مفاخرت ربوده. قصاید بسیار بزبان عربی در مدایح آن بزرگواران منظوم کرده غالب اشعارش بدان زبان است. (ریاض العارفین چ 1305 ص 185)