معنی عکه - لغت نامه دهخدا
معنی عکه
- عکه
(عَکْ کَ) - لیله عکه، شب سخت گرم که تر باشد و باد نوزد در آن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)، أرض عکه، به نعت و اضافه، زمین گرم. (از منتهی الارب). عکّه. (اقرب الموارد). و رجوع به عکّه شود،
{{اسم}} سردی تب، ریگ تودۀ گرم از تاب آفتاب، تیزی و سختی گرما بی باد. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). عکّه (ع / ع ) . ج، عکاک. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا