معنی عکم - لغت نامه دهخدا
معنی عکم
- عکم(عِ)
- باربند، و تنگ بار. (منتهی الارب). ’عکام’ و بار. (از اقرب الموارد). ج، أعکام. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). و رجوع به عکمان شود، جامه دان. (منتهی الارب) ، پشتوارۀ جامه. (منتهی الارب). کاره. (اقرب الموارد). ج، عکوم. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، چرخ چاه، گلیمی است که زنان در آن ذخیرۀ خود نهند. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا