معنی عکس افکندن عکس افکندن (کَ دَ) پرتو افکندن: چو گلبن از بر آتش نهاده عکس افکند به شاخ او بر دراج شد ابستاخوان. خسروانی. تابوت او چه عکس فکندست بر شما کز اشک رخ چو تختۀ او غرق زیورید. خاقانی لغت نامه دهخدا