معنی عقد عقد (خَ رَ فَ) گره گرفتن زبان. (از منتهی الارب). حبس شدن و بند آمدن زبان، بودن ’عقده’ در زبان شخص. (از اقرب الموارد). رجوع به عقده شود، گرفتن فرج ماده سگ سر نرۀ نر را. (ناظم الاطباء). رجوع به عقد شود لغت نامه دهخدا