غائب گردیدن بر سر خود سپس آن بازآمدن. (از منتهی الارب). غایب شدن. (از اقرب الموارد) ، بسیار زدن کسی را به تازیانه. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). به تازیانه زدن. (تاج المصادر بیهقی) ، عصا زدن. (تاج المصادر بیهقی) ، بند نمودن از کاری و بازداشتن کسی را از ارادۀ وی. (از منتهی الارب). حبس کردن و منع نمودن. (از اقرب الموارد) ، پریشان و متفرق شدن شتران در چراگاه بعد گذاشتن در آن و بر سر خود رفتن. (از منتهی الارب). فرستاده شدن شتران به چراگاه و به راه خود رفتن آنها. (از اقرب الموارد). عفوق. و رجوع به عفوق شود، اندک خوابیده بیدار شدن. (از منتهی الارب). خفتن اندک، سپس بیدار شدن و دیگر بار خفتن. (از اقرب الموارد) ، تیز دادن، استوار ناکردن کار را. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، بسیار گشنی کردن خر. (منتهی الارب). بسیار گشنی کردن. (تاج المصادر بیهقی) ، آمد و رفت کردن بسیار اشتران بر آب، بسیار رجوع کردن. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، فراهم آوردن چیزی را. (از منتهی الارب). جمع کردن. (از اقرب الموارد) ، زدن و پراکنده کردن باد چیزی را. (منتهی الارب). زدن باد چیزی را. (از اقرب الموارد) ، بسیار دوشیدن ناقه. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). عفاق یا عفاق. و رجوع به عفاق شود، شتاب رفتن. (منتهی الارب). رفتن به سرعت و شتاب. (از اقرب الموارد)