معنی عفص - لغت نامه دهخدا
معنی عفص
- عفص
(خَ ضَ) - برکندن. (منتهی الارب). قلع. (از اقرب الموارد) ، غالب آمدن در کشتی و سست گردانیدن، پیچ دادن کسی را. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، جماع کردن. (از اقرب الموارد) ، ’عفاص’ بستن بر سر شیشه. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). پوست بر شیشه بستن. (تاج المصادر بیهقی) ، سربند ساختن شیشه را. (منتهی الارب). قرار دادن ’عفاص’ را در سرقاروره. (از اقرب الموارد). و رجوع به عفاص شود، دوتا کردن و پامال گردانیدن چیزی را. (ازمنتهی الارب). خم کردن چیزی را. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا