پارسائی و پرهیزگاری. (غیاث اللغات). نهفتگی. (دهار). پاکدامنی. خویشتن داری. عفت. تعفف: ز مجد گوید چون عابد از عفاف سخن ز ظلم جوید چون عاشق از فراق فرار. ابوحنیفۀ اسکافی (از تاریخ بیهقی). رفیق خویش صلاح و عفاف را ساختم. (کلیله و دمنه). پسندیده تر سیرتها آن است که به تقوی و عفاف کشد. (کلیله و دمنه). عفاف و تقوی... که ذات شریف او بدان ممتازبود هیچکس را از امراء بنی العباس مجتمع نبود. (ترجمه تاریخ یمینی ص 280). راه صلاح و عفاف پیش گرفتند. (ترجمه تاریخ یمینی ص 438). راه اصلاح و عفاف پیش گرفتند. (ترجمه تاریخ یمینی ص 438). مشغول کفاف از دولت عفاف محروم است. (گلستان سعدی)