جدول جو
جدول جو

معنی عصی

عصی
(خَ)
نافرمانی نمودن. (از منتهی الارب). نافرمانی کردن. (تاج المصادر بیهقی). خروج از طاعت و مخالفت کردن با امرکسی و عناد کردن. (از اقرب الموارد). از آن جمله است حدیث: ’من لم یجب الدعوه فقد عصی’، که منظور دعوت عروسی و نکاح است یعنی هر کس دعوت عروسی را نپذیرد عصیان کرده است زیرا بسبب اعلان نکاح که در آن میشود، اجابت دعوت واجب است. و گویند وجوب حضور در آن است، اما خوردن اگر دعوت شونده روزه دار نباشد، مستحب است. (از منتهی الارب). معصیه. و رجوع به معصیه شود، پرواز کردن: عصی الطائر، آن پرنده پرواز کرد. (از اقرب الموارد) ، خشک نشدن خون: عصی العرق، خون آن رگ خشک نشد. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا