زدن کسی را به چوب دستی. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). به عصا زدن. (تاج المصادر بیهقی) (غیاث اللغات) ، بستن جرح را. (از منتهی الارب). ببستن جراحت. (تاج المصادر بیهقی) : عصا الجرح، جراحت را بست. (از اقرب الموارد) ، فراهم آوردن قوم را، بر نیک باشد یا بد. (از منتهی الارب) : عصا القوم، قوم را جمع کرد و گرد آورد، بر شر یا خیر. (از اقرب الموارد)