معنی عسب عسب (عَ سِ) رأس عسب، سر از دیر شانه ناکرده. (منتهی الارب). سری که از دیر شانه ناکرده باشند. (ناظم الاطباء). فرس عسب، اسب که بر ترجیل و فروهشتن موی او زمانی دیر گذشته باشد. (از اقرب الموارد) لغت نامه دهخدا