جدول جو
جدول جو

معنی عزل گشتن

عزل گشتن
(خوَیْ / خَیْ / خِیْ / خُیْ وَ دَ)
معزول گشتن. عزل شدن. برکنار شدن از شغل. از عمل پیاده گشتن. از کار افتادن. از شغل به یک سو شدن:
مروت عزل گردیده ست در دیوان ناز او
عجب گر اینقدر بی مهری از صد بی وفا آید.
ظهوری (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا