مرکب از فعل عز + فاعل آن (ذکر). گرامی است یاد او. عزیز است نام او. تسبیحی است که پس از نام خدای تعالی آرند: توفیق صلح خواهیم از ایزد عز ذکره. (تاریخ بیهقی ص 72). وصیت کنم شما را که خدای عز ذکره به یگانگی شناسید. (تاریخ بیهقی ص 338). سیاوش خدای را عز ذکره سجدۀ شکر برد که او را زنده یافت. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 46). عبادت ایزدی عز ذکره از مردم برداشت. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 85). و رجوع به عزّ شود