معنی عج عجه
- عج عجه (حِ طَ)
- بانگ برداشتن و فریاد کردن شتر از زدن یا از گرانباری بار گران. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، زجر کردن ناقه را به کلمه عاج. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، بار بار برداشتن آواز را و فریاد و بانگ کردن. (منتهی الارب) ، یا را جیم کردن به لغت قضاعه، گویند: هذا راعج خرج معج، یعنی راعی خرج معی. (منتهی الارب)
